Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (7632 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
brutto <adj.> U خالص
unabdingbar <adj.> U خالص
Einwaage {f} U وزن خالص
Bohnenkaffee {m} U قهوه خالص
Eigengewicht {n} U وزن خالص
Bruttogewinn {m} U سود نا خالص
laute Lüge U دروغ خالص
Bruttoeinkommen {n} U درآمد نا خالص
Bruttogewicht {n} U وزن نا خالص
Bruttolohn {m} U حقوق نا خالص
Anthrazit {m} U زغال سنگ خالص
[sofort] netto Kasse U نقدی خالص [فوری]
zahlbar sofort netto Kasse U قابل پرداخت نقدی خالص فوری
netto <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
nach allen Abzügen <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
rein <adv.> U خالص [مانند ارزش یا محصول یا سود] [اقتصاد]
brutto für netto U ناخالص بجای خالص [مانند بها یا محصول یا وزن]
Netto-Finanzverschuldung U نسبت خالص قرض به ارزش سهام معمولی شرکتی [اقتصاد]
Gebühr {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
Abgabe {f} U مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
Auflage {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U وضع مالیات
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U مالیات گیری
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
Abgabe {f} U مالیات بندی
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
regressive Steuer U مالیات نزولی
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
einziehen U مالیات اخذ کردن
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
einziehen U مالیات وضع کردن
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
einziehen U مالیات بندی کردن
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
30 Tage netto, bei Zahlung innerhalb 10 Tagen 3 Prozent Skonto U ۳۰ روز خالص و ۳ درصد تخفیف اگردر طی ۱۰ روز پرداخت شود
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
etwas [Akkusativ] abschätzen U چیزی را ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن بر چیزی] [به خراج گذاردن بر چیزی ] [تعیین کردن چیزی] [چیزی را بستن ]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com